English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9108 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rainfall U ریزش باران بارنغگی
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
fallout prediction U محاسبه میزان ریزش اتمی پیش بینی ریزش
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
rainsquall U باد و باران باران شدید
rainstorm U باد و باران باران شدید
rainstorms U باد و باران باران شدید
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
attrition U فرسایش
wear U فرسایش
erosion U فرسایش
fraying U فرسایش
depletion U فرسایش
abrasions U فرسایش
abrasion U فرسایش
wears U فرسایش
selective erosion U فرسایش انتخابی
sever erosion U فرسایش نابهنجار
rill erosion U فرسایش شیاری
concrete erosion U فرسایش بتن
wind erosion U فرسایش بادی
weathring test U ازمایش فرسایش
erosion U فرسایش وسایل
sheet washing U فرسایش سطحی
sheet washing U فرسایش رویی
surface erosion U فرسایش سطحی
precession U فرسایش لوله
soil erosion U فرسایش خاک
bioerosion U فرسایش زیستی
electro erosion U فرسایش الکتریکی
erosion control U جلوگیری از فرسایش
erosive U فرسایش دهنده
internal erosion U فرسایش داخلی
nuclear corrosion U فرسایش هستهای
natural erosion U فرسایش طبیعی
natural erosion U فرسایش نابهنجار
accelerated erosion U فرسایش تشدیدی
gully erosion U فرسایش خندقی
scuffs U خراش فرسایش
scuffing U خراش فرسایش
erodible U قابل فرسایش
erodibility U قابلیت فرسایش
beach erosion U فرسایش ساحلی
spark erossion U فرسایش الکتریکی
weathering U فرسایش در اثرهوا
pot hole U دیگ فرسایش
attrition U فرسایش نیروها
shore erosion U فرسایش ساحلی
scuffed U خراش فرسایش
scuff U خراش فرسایش
electroerosive U فرسایش قوس الکتریکی
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
abrasion of surface U فرسایش سطح فرش
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
attenuation U فرسایش انرژی موج
restraint U نیروی خستگی یا فرسایش بار
restraints U نیروی خستگی یا فرسایش بار
weatherability U قابلیت عدم فرسایش در هوا
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
soliflucation U فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
detritus U ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
fastness of color U عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
perfusion U ریزش
pours U ریزش
inset U : ریزش
overflows U ریزش
outflow U ریزش
sprayed U ریزش
outflows U ریزش
drencher U اب ریزش
catarrh U ریزش
log chute U ریزش
sprinkle U ریزش نم نم
overflow U ریزش
overflowed U ریزش
overflown U ریزش
diffusion U ریزش
infusion U ریزش
fox evil U ریزش مو
afflux U ریزش
abscission U ریزش
inpouring U ریزش
swoop [on] U ریزش [سر]
sprinkles U ریزش نم نم
sprinkled U ریزش نم نم
gushed U ریزش
gushes U ریزش
affluxion U ریزش
affusion U ریزش
pouring U ریزش
spray U ریزش
on the fly U ریزش
spraying U ریزش
poured U ریزش
sprays U ریزش
affution U ریزش
infusions U ریزش
pour U ریزش
insets U : ریزش
influxes U ریزش
depilation U ریزش مو
disembogue U ریزش
disemboguement U ریزش
landslides U ریزش
fallout U ریزش
landslide U ریزش
psilosis U ریزش مو
spill U ریزش
spilling U ریزش
spilled U ریزش
spills U ریزش
gush U ریزش
defluxion U ریزش
flux U ریزش
disengorgement U ریزش
chute U ریزش
come down U ریزش
chuct U ریزش
chutes U ریزش
effusions U ریزش
precipitation U ریزش
effusion U ریزش
influx U ریزش
calvities U ریزش مو
rheumatism U ریزش
coryza U ریزش
rains U باران
pluvial U باران زا
fine rain U باران
hydrometeor U باران
rain proof U ضد باران
rain water آب باران
rainy U پر باران
rainless U بی باران
drizzle U نم نم باران
drizzled U نم نم باران
drizzling U نم نم باران
rainwater U اب باران
rain U باران
drizzles U نم نم باران
rained U باران
pluvine U باران زا
pluvian U باران زا
raining U باران
drop manhole U دهانه ریزش
splashing U صدای ریزش
landfalls U ریزش زمین
landfall U ریزش زمین
drop inlet U دریچه ریزش
overflowing U فراوان ریزش
drip loop U حلقه ریزش اب
downcome U انحطاط ریزش
outflows U ریزش جریان
splashes U صدای ریزش
pourability U قابلیت ریزش
gleet U ریزش مخاط
castability U قابلیت ریزش
splash U صدای ریزش
annual preciptation U ریزش سالانه
fail out U ریزش کردن
disemboguement U ریزش گاه
fall of rock U ریزش سنگ
fall U شیبشکن ریزش
outflow U ریزش جریان
dewfall U ریزش شبنم
rock rubble U ریزش سنگ
deplumation U ریزش مژگان
fallout pattern U شکل ریزش
flow side U ریزش در شیب
flush pipe U لوله ریزش
epiphora U اشک ریزش
fallout U ریزش اتمی
ptyalism U ریزش خیو
income U ریزش فهور
pouring spout U ناودان ریزش
outpouring U بیرون ریزش
outpourings U بیرون ریزش
pouring platform U سطح ریزش
landslide U ریزش خاک
pouring nozzle U شیپوره ریزش
landslides U ریزش خاک
Recent search history Forum search
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی با افزایش حجم ناشی از پرتو تابیده‌شده به سلول‌های سرطانی جاذب نانوذرات طلا
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
0halo current
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com